همساده ها

وبلاگ گروهی

همساده ها

وبلاگ گروهی

سه گانه

۱-تقویم خصوصی


علاوه بر تقویم همگانی ... هرکسی یک تقویم خصوصی هم دارد ! تقویمی که در آن فقط روزهای خاصی وجود دارند که به هر دلیلی برای او مهم هستند ... مثل روزهای تولد , سالگرد اتفاقات خوشایند یا ناخوش آیند و خلاصه روزهایی که یاد آور یک اتفاق و واقعه خاص برای شخص هستند.

17 مرداد برای من  یکی از این روز هاست!... روزی که مهربان همسر برای اولین بار به من ابراز علاقه و هم زمان خواستگاری کرد... و بنده هم فی الفور و بدون فوت وقت و احیانا سرد شدن تنور ... جواب بله را دادم!! و حالا در آغاز بیستمین شروع دوباره ... از این پاسخم بسیار راضی و خوشحال هستم . چون مهربان همسرم برای من نه تنها یک شوهر ایده آل و همه چیز تمام است ... بلکه  یک انسان به تمام معنا و واجد بهترین خصلت های انسانی و احساسی است. او بزرگترین شانس و معجزه زندگی من است .


۲-خانه سالمندان


به دنبال نظری که برای پست جناب امیری نوشتم ... دوستان عزیز ناهید بانو و یاد خاطرات ... لطف کرده پاسخ داده بودند و چون این مطلب برایم مهم بود ... ترجیح دادم اینجا و در یک پست ...توضیح بیشتری بدهم ... 

راستش رفتن به خانه سالمندان برای من اصلا منظره ی ناخوشایندی نیست! البته یک سرای سالمندان خصوصی وقابل قبول که از کیفیت خدمات دهی اش راضی باشم . بخصوص اگر دوستان هم سن و هم حالی هم در آنجا باشند.  

از آینده کسی خبر ندارد شاید فرزندان من... هم بتوانند و هم بخواهند که از من نگهداری کنند ... اما من اصلا دوست ندارم که در خانه ی فرزندم زندگی کنم . یا باید خانه خودم باشد و پرستار بگیرم  ... یا ترجیح می دهم بروم خانه سالمندان . همین که هفتگی به من سر بزنند و من محبتشان را حس کنم برایم کافی است . این کار را هم نکردند , فدای سرشان ... من کسی هستم که بخاطر خودخواهی و اینکه دوست داشتم مزه ی مادری را بچشم ... فرزندانی به این دنیا هدیه دادم ... پس اگر زحمتی کشیدم یا خون دلی خوردم ... بابت همین خودخواهی خودم بوده است و منتی بر سر فرزندانم ندارم... رفتار های احساسی آنها در قبال من ... به خودشان مربوط است و واقعا واقعا واقعا ... من هیچ انتظار و توقعی ... ولو در کوچکترین حد ... از ایشان ندارم و نخواهم داشت .


 ۳-کارگروهی در ایران


در کلاس هایم ... اگر طول ترم اجازه دهد... معمولا یک جلسه کنفرانس تعیین میکنم برای بحث و تبادل نظر بین دانشجوها ... یکی از موضوعات اقتصادی روز را معین می کنم و از آنها می خواهم به دو گروه تقسیم شوند و یک گروه نظرات موافق و گروه دوم نظرات مخالف را جمع آوری کنند ... و بعد در روز جلسه با هم به گفتگو و بحث و مناظره بپردازند و این نقطه نظرات جمع آوری شده را برای هم شرح دهند....

به ظاهر کار ساده ای است اما .......در اکثر موارد این جلسه به  دعوا و مرافعه کشیده می شود!... با اینکه همان ابتدا توضیح میدهم که قرار نیست دراین جلسه ما مشکلات اقتصادی مملکت را حل و فصل کنیم و .... هیچکدام هم واضع و مسئول قوانین موجود نیستیم... و فلسفه وجودی  این جلسه  فقط این است که شما یک تحقیق گروهی انجام دهید تا ... اندکی با کار گروهی آشنا شوید.... اما باز هم  نتایج تاسف بار است ...... یا افراد از اول تا اخر جلسه ساکت می نشینند و ترجیح میدهند اصلا در این کار گروهی وارد نشوند... یا وقتی وارد می شنود ... بلد نیستند که  حرف و نظر مخالف خود را بشنوند و مستدل و منطقی و ارام ...پاسخ دهند!! و من البته خرده ای بر آنان نمی گیرم ... چون باور دارم که در زمینه کار گروهی ... هیچ نیاموخته اند.

روزی که برای نوشتن در این وبلاگ دعوت شدم عرض کردم که ... کار گروهی در ایران معمولا نتایج درخشان و مثبتی نداشته و ... اکثرا محکوم به شکست شده است ... و بنده دلیلش را این می دانم که ... روش آن به ما آموزش داده نشده است.  

در هیچ قسمتی از زندگی مان ... مشارکت و همکاری فعال و سازنده ... ازمان خواسته نشد تا حداقل در روند انجام آن ... گروهی کار کردن را یاد بگیریم. از وقتی به دنیا می آییم ... دیکتاتوری بر ما فرمان می راند.... یا باید به حرف پدر و مادر گوش کنیم و از ایشان فرمان ببریم ... یا مطیع آموزگار و معلم باشیم ... یا فرمان بر شوهر باشیم ... یا مقلد باشیم و ......خلاصه چیزی که یاد می گیریم ...دیکتاتوری است...... یا فرمانده میشویم  یا فرمانبر ... تعامل هم سطح و هم گون را ....بندرت می بینیم ... و می آموزیم... و کار گروهی نیاز به همین تعامل دارد...

نمیدانم سرنوشت این وبلاگ چه می شود... اما بنده هم مثل برخی دوستان ...  از به بار نشستن آن مایوس شده ام ... بخصوص که موسس اصلی هم ... به دلایل موجه ... خانه ی نوپای خود را رها کرده و رفته اند و ..... از قدیم هم گفته اند که حرمت امامزاده را متولی باید نگه دارد!........


نظرات 12 + ارسال نظر
ستاریان دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 20:28 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
1- خب به میمنت و مبارکی. ان شاءالله که روز به روز شیرینی زندگی تون صد چندان بشه این فی الفور جواب مثبت دادن شما این ازدواج رو شیرین تر کرده
2- خانه ی سالمندان به نظر من هم نباید جای بدی باشه اما با میل و رغبت هم حاضر به رفتن به سرای سالمندان نیستم
کُمیت کار گروهی توی ایران حسابی می لنگه، اما من فکر می کنم لنگان لنگان داره به مقصود میرسه. ما ایرانی ها داریم در این مورد تمرین می کنیم و فکر می کنم خود تمرین راهگشاست

سلام....

اول عذرخواهی میکنم که دیر پاسخ دادم ....چون پست ها هی میرود زیر....ادم حواسش نیست بیاد و نظرات رو چک کنه ......ببخشید دیگه...
۱-خیلی ممنون از دعای شیرینتون....
۲- من هم امیدوارم که جای بدی نباشه .......واقعا امیدوارم...
۳- چی بگم!!؟........انشالله!!

kamangir دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 11:30 http://ranandegan.blogsky.com

سلام
جالب بود

سلام علیکم ....

متشکرم .....

سارای قصه یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 04:25 http://ghese83.blogsky.com

سلام
سارا بانوی دوست داشتنی..
سالروز تولد عشقتان را از صمیم دل تبریک میگم..الهی که تا ابد همدل و هم قدم و هم نفس بمانید..
البته که عشق بی نظیر ترین موهبت الهی ست و به قولی عطیه ی برتر..
چقدر لفظ سرای جهاندیدگان جناب شنگ را پسندیدم..کاش از قدرت کلمات غافل نباشیم..
ترجیح منهم در صورتی قرار باشد بار و وبال دیگران باشم قطعا همان سرای جهاندیدگان است..هر چند امیدوارم که تا آن لحظه ی رهایی مذکور روی پای خودم باشم و تکیه گاه و بال و نه وبال..الهی که عاقبت همه ختم به خیر و آرامش باشد..
در مورد کار گروهی در ایران
ما که از داستان های پشت پرده ی این محله بی خبریم..اما به عنوان کسی که دوستدار و میهمان گاه و بیگاه همساده هاست, آرزو میکنم چراغ این همساده گی همچنان روشن و گرم بماند..

سلام بر هم نام عزیزم ....
خیلی ممنون از لطف و محبتت
بله این سرای جهاندیدگان هم .... عبارت خوشایندی است ....
انشاالله که همه ی دوستان تا لحظه آخر ... روی پای خود و بدون نیاز به دیگران ... زندگی کنند و چون آن لحظه ی ناگزیر فرا می رسد ... بدون درد و رنج باشند...

شنگین کلک یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 00:24

pic<http://s3.picofile.com/file/7386001498/18.jpg>pic
سلام و تبریک و شادباش برای این روز فرخنده و عزیزخدمت شما و خانواده محترمتون . مطمئناً هرسال در چنین روزی این مهربان همسرایدآل و همه چیزتمامتان شما را شگفت زده می کنند وهمچنان مشترکاً مشغول گرم نگه داشتن آتش آن تنور هستید . آرزو می کنم گرمای عشقتان تا همیشه روشن و سوزان باشد.
درمورد خانه سالمندان یا سرای جهاندیدگان با شما هم عقیده هستم و امیدوارم یا کارم بدانجا نکشد یا اگر کشید یکی ازاین مدلی هاش که فرمودید برای خودم پیدا کنم .
واما درمودر کارگروهی گرچه که این روند شکست برای کارهای گروهی در جامعه ما عمومیت دارد اما امیدوارم حد اقل ما بتوانیم از همین وبلاگ خودمان شروع کنیم و به کمک یکدیگر کارگروهی را ادامه دهیم و یاد بگیریم .
واما در خصوص مورد مایوس شدن شما من نظر دیگری دارم و امیدوارم که روند روبه رشد و به بار نشتنش را شاهد باشیم و از این نظر که درمورد موسس کم لطفی نمودید و برای روشن شدن اذهان دیگردوستان باید عرض کنم که ایشون فعلا به دلایل کاملا موجه , مانند قبل فرصت حضور دروبلاگ را ندارند اما با این حال درهر فرصتی بتوانند دریغ نکرده و درمحل حاضر میشوند من هم امیدوارم هرچه زودتر مشکلات فعلی ایشون برطرف شده و همچون گذشته شاهد حضور بیشترشون درمحله باشیم . خوشبختانه
شما و اکثریت اعضاء دراین خصوص همکاری کرده و درحد توان سعی می کنید تا بازگشت موسس کمتر عدم حضورش حس بشود .

سلام جناب شنگ...
خیلی ممنون از لطفتان ...
در مورد موسس همساده ها هم ... اگر دقت بفرمایید در متن عرض کردم که ...... غیبت به دلایل موجه !...... (یه دونه کاملا کمتر از شما نوشتم !) ....
بنده هم که همکاری نموده و می نمایم....... امیدوارم که یاس فلسفی ام هم ... با دیدن همکاری های مشتاقانه ی دوستان همساده ......برطرف شود

rouhi شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 21:15 http://koushesalam.blogsky.com

سلام.

ضمن عرض تبریک، این دو بیت هم تقدیمتان...
و شاید هم از زبان خودتان...

17 مرداد کردیـــــــــــــــــم ازدواج
چون به همسر بود ما را احتیاج

من بله گفـــــــتم در بار نخست
درد بی شویی ندارد هیچ علاج

سلام جناب روحی ...

متشکرم از بداهه ی زیباتون ... لطف کردید

ناهید شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 14:27

سلام

1- این روز زیبا رو بهتون تبریک میگم ، امیدوارم سالهای سال در کنار همسر گرامیتون همچنان عاشقانه زندگی کنید
2- در مورد سرای سالمندان من نظر شخصی خودم را عرض کردم و نسخه ای که برای این موضوع پیچیدم از منظر زندگی خودم بود ، شاید بهتر این بود که در این موضوع وارد نشم ،
هر چند 10 سال پیش وقتی چند نفر از دوستان در مورد ساخت مدرسه غیر انتفاعی با من مشورت می کردند ، به آنها گفتم دیگه تعداد مدارس غیر انتفاعی به حد اشباع رسیده ، شما بهتره به ساخت سرای سالمندان فکر کنید ، چون در آینده خیلی بهش نیاز داریم ، پس درست پیش بینی کرده بودم !
3 - در مورد وبلاگ گروهی نظری نمی تونم بدم ، چون جزء نویسندگانش نیستم ، ولی گاهی از خوندن بعضی از مطالب پر محتوا و آموزنده فیض می برم و تشکرم را با نوشتن کامنتی اعلام می کنم

سلام ناهید بانوی عزیز....

خیلی ممنون از لطفتان ...
شما واقعا لطف و محبت کردید با ابراز نظرتان در مورد سرای سالمندان .... این نشان دهنده ی قلب مهربان و ذهن کمال گرای شماست ... و بنده خیلی هم سپاسگزارم که در این موضوع وارد شدید...
و فکر میکنم کاملا درست پیش بینی کردید.... همین الانش در تهران مرتب سرای سالمندان جدید افتتاح میشه و ... این نشان از نیاز جامعه داره ...
متاسفانه نه عواطف نسل جدید مثل قبله ... نه فرصت و توانایی هاشون ... وشاید این راه گریز ناپذیر جوامعی هست که رو به صنعتی شدن می روند....
و در آخر مایلم عرض کنم که ...شما لطف میکنید که وبلاگ را می خونید و نظر می دید...

سهیل شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 13:59 http://sobhebahary.blogfa.com/

سلام و وقت بخیر
اول از همه وظیفه خودم میدونم که خدمت شما تبریک عرض میکنم و امیدوارم که سالیان سال در کنار خانواده محترمتون به خوبی و خوشی و سلامتی و تندرستی ایام بگذرانید . و از خداوندگار برای شما همیشه شادی و پیروزی و بهروزی خواستارم
در مورد مطالب دیگرتون خیلی خیلی دوست داشتم که بیایم و مفصل صحبت کنم ولی متاسفانه نه فرصت دارم و نه در حال حاضر تمرکز .

سلام جناب سهیل گرامی و اوقات شما هم به نیکی و شاد دلی ...
خیلی متشکرم از ابراز لطفتان ...
امید که روزگار شما هم به نشاط و آرامش سپری شود....

مریم شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 10:24

سلام
1- تبریک می گم مطمئنا همسرتون هم از انتخابشون بسیار راضی و خشنودند از صمیم قلب آرزو می کنم همیشه در کنار هم باشید و سایه ی پرمهرتون بر سر فرزندان نازنین تون باشه و عشقتون همیشه همینطور تر و تازه و گرم و پرشور باشه
2- در این مورد صد در صد با شما موافقم و دقیقا منم مثل شما فکر می کنم .
3- قدیما منم وارد بحثها می شدم اما تجربه ی سالیان گذشته ، به من ثابت کرده این بحثها هیچ نتیجه ای نداره و هیچ یک از دو طرف موافق و مخالف ، حرفهای همدیگه رو نمی شنوند و به تنها چیزی که در حین بحث فکر می کنند به کرسی نشوندن و اثبات حرف و عقیده ی خودشونه ...و در آخر یک اعصاب خرد و داغون برای دو طرف می مونه و کلی کینه و عداوت البته از نوع شتریش !
برای همین سالهاست عطای چنین بحثهایی رو به لقاش بخشیدم و ممکن نیست وارد این نوع جدل های بی نتیجه بشم .
راستی شنیدم ژاپنی ها در مدارس ابتدایی درسی دارند با موضوع تحمل همدیگه. این درسی هست که همه ی ما از خرد و کلان به شدت بهش نیازمندیم .

سلام مریم بانو جان...
متشکرم از لطفتان ... در مورد خشنودی مهربان همسر... راستش من خیلی هم مطمئن نیستم ... چند سال قبل یکبار ازشون پرسیدم اگه شناخت حالا رو ازمن داشتید ... بازهم انتخابم می کردید؟.... و جواب صراحتا نـــــــه بود!
در مورد بحث ها هم کاملا حق باشماست ... هرگز کسی با چنین بحث هایی از موضع خودش کوتاه نیومده و ... هیچی هم اصلاح نشده .....
اما عرض من اینه که ..... کاش یاد گرفته بودیم که چگونه به حرف های مخالف با عقایدمان گوش بدیم ... نه اینکه بپذیریم ها نه ....فقط صحیح شنیدن را بیاموزیم.....همین و بس!
در باره مدارس ژاپن اطلاعی ندارم اما ... خانم دکترفاطمه صدرعاملی ... همسر مرحوم صادق طباطبایی...کتابی در همین زمینه ترجمه کرده اند به نام "با هم اندیشیدن :راز گفتگو " ... که چندی قبل کارگاه هایی هم برای آموزش آن برگزار می کردند که خیلی هم موفق بود ... چون واقعا نیاز جامعه را به این موضوع درک کرده بودند ......
امیدوارم از این دست آموزش ها زیادتر بشه ... و به مقطع مدارس ابتدایی هم وارد بشه ....

nazanin.54 شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 10:19 http://myterritory54.blogsky.com

سلااااام و درود خدمت سلطان مهربانی ها...
.
1=
اولندش تبریک باد این سالروز عشق را...هفده مرداد... در تقویم خصوصی شما... امیدوارم همیشه در همه حال و همه روز...روز عشق و ابراز علاقه باشد در هر ثانیه از زمان...
.
2=
دومندش...
خانه ی سالمندان...خانه ی پیر های تنها... , حق با شماست, هیچ کس از آینده خبر ندارد... اما برام جالبه که شما به این روز در اینده و حتی در مورد رفتن به آنجا فکر میکنید و قانع به آن هستید...
البته خدا از قلبها خبر دارد و قلب مهربانی چون شما را فکر نکنم هیچ کس راضی به از دست دادنش باشد...چه برسه به بچه هاتون...
من اطمینان دارم هر کس که شما رو بشناسه...خالصانه خدمتتان میکند... نع مبالغه میکنم و نع هر چیز دیگری... بلکه این باور من هست...
مطلب دوی شما من رو کمی آزورده کرد... ... با اینکه جوانتر از شما و نوپاتر از شما هستم ولی با همه ی اینها تلخی این مطلب را در ک میکنم... خیلی دوسداشتم در باره این مطلب بیش تر از این بنویسم...اما... جایش نیست
.
3=
در مورد مطلب سه...کاملا موافقم و جای هیچ حرفی برای من...نگذاشتی
.
البته امیدوارم این وبلاگ حالا حالا ها ادامه داشته باشه...ادامه ی خوب... چون همه ی کسانی که عضو این وبلاگ اند را هم دوسدارم هم از خاندن مطالبشون در هر روز لذت میبرم...و دوسندارم این لذت ازم گرفته بشه
.در مورد متولی ام...متولی بایستی قبل رفتن جانشینی انتخاب میکرد...بهتر بود...اما خودتان هم میتوانید این دیکتاتوری را عوض کنید...بزارید اولین بار منع دیکتاتوری اینجا در این وبلاگ صورت بگیرد چه میشود مگراگر بشود
...

سلام نازنین جان...
متشکرم از لطفت دخترجان
در مورد خانه سالمندان هم ... هرکس حق داره نظر خودش را داشته باشه !... نظر منم اینه ... ولی امیدوارم که قبل از این حرفا ... رهایی نهایی از راه برسد....
و ممنون که این وبلاگ را می خوانی ....

عبدالحسین فاطمی شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 10:12 http://idehaa.blogsky.com

سلام
1- سالگرد 20 مین بهار عاشقانه هایتان را تبریک می گویم . امیدوارم همیشه ر کمال تفاهم و سرخوشی روزگار بگذرانید و از هوای نفس عشق تنفس کنید .
2- چرا دروغ بگویم با این همه محبتی که نثار فرزندم می کنم بعید می دانم درصدی از ان جبران شود و من نمی توانم مثل شما بگویم هیچ انتظاری از فرزندم ندارم زیرا طبیعت این عالم بر تعامل و تراحم گذاشته شده است (ارحم ترحم) اما وقتی تصور می کنم ممکن است در دوران پیری در جایی مثل خانه سالمندان روزگار بگذرانم ترجیح می دهم به ان سن نرسم !!
3- در مورد کار گروهی کاملا با شما موافقم معمولا جایگاه ها در کشور ما تعریف نشده است و همانطوریکه همه در فوتبال ایران دوست دارند گل بزنند همه هم می خواهند در راس امور باشند و این اپیدمی وحشتناک ریشه در تربیت دارد تربیتی که در همه لایه های آن دستور دادن و حرف گوش ندادن 2 اصل غیر قابل انکار است .
اما در مورد وبلاگ گروهیی پیش بینی شده بود و قابل پیش بینی هم هست که این حرکت ها از یک نمودر سینوسی تبعیت می کند اما اینکه اوج و فرود این نمودار چگونه خواهدبود خود آن هم باز تابع شرایط مختلف است .
مهم این است که دوستان در کنار هم باشند و معمولا وضع قوانین سخت گیرانه در این واقع تاثیر معکوس مس گذارد .


ممنون از سه گانه شیرین تان

سلام جناب فاطمی...
خیلی ممنون از لطفتان ....
ایشالا که عمر طولانی همراه با صحت و تندرستی داشته باشید و ... تا اخرش روی پای خودتان بمانید... و سایه ی پر مهرتان همچنان بر سر فرزندان گسترده باشد...
حرکت سینوسی وبلاگ را خوب گفتید... امیدوارم قسمت اوجش بیشتر و طولانی تر باشد...

یادخاطرات شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 09:48

سلام

ا- تبریک میگوییم به شما این روز فرخنده را

جمله ی بسیارارزنده ای است.......او بزرگترین شانس و معجزه زندگی من است ........در کل رضایت را نشان میدهد

2.خانه سالمندان حرف شما صحیح.....از طرف خودم میگویم ان شالله انسان به جایی نرسد که بگوید چه کنم ان هم در

دوران کهنسالی...امین

3-خوب این وبلاگ نو پا است وفرصت می خواهد. البته شاید دیگران فرصتی نداشته باشند.واقعا در این دنیا به هیچ چیزی وکسی نباید دلبسته شدحتا وبلاگ.

اما من خودم بعضی وبلاگها را خیلی دوست می دارم .

سلام بانو....
سپاسگزارم از لطفتون...
بنده هم امیدوارم که هیچکس به جایی نرسد که محتاج غیر شود ...

علی شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 09:25

سلام
شاکرم خدای را و سپاسگرارم

سلام علیکم...

بنده هم متشکرم از حضورتون در همساده ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد