همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی
همساده ها

همساده ها

وبلاگ گروهی

خشونت افسار گسیخته

بسم الله الرحمن الرحیم

جلوی پل ورودی به پارکینگ آپارتمان ده واحدی ما، یک ماشین پارک کرده بود، یکی از همسایه ها با خانواده اش به هنگام خروج از پارکینگ با این مانع برخورد کرده و چون با بوق زدن و پرس وجو عاقبت نمی تواند صاحب ماشین را پیدا کند، عصبانی شده و با قفل فرمان، شیشه ی جلوی ماشینی را که سد معبر کرده بود را می شکند و چندین ضربه هم به کاپوت آن ماشین می زند و ماشین خودش را به پارکینگ برگردانده و با تاکسی یا آژانس به محلی که می خواستند بروند، رفته و در بازگشت با شکایت صاحب ماشین مواجه می شود و در کلانتری بازداشت می شود و بعد از سپردن وثیقه و چندین روز رفت و آمد به دادگاه و کلانتری، خسارت شکستن شیشه ی ماشین و وارد کردن زیان را تمام و کمال می پردازد تا رضایت می گیرد.


صاحب یک مغازه ی بقالی کارت شارژی فروخته بود و خریدار دوهزار تومان داده بود و وعده کرده بود دویست تومان باقی مانده را از ماشینش بیاورد، اما سوار شده بود و در حین حرکت بود که فروشنده از پشت سر او را دزد خطاب کرده و به او فحش داده بود. صاحب ماشین هم که با خانواده اش بود با اعصابی ناراحت پیاده شده و شیشه ی ویترین صاحب مغازه را شکسته بود و با هم کتک کاری مفصلی هم کرده بودند. اگر وساطت نمی کردیم کارشان به پلیس و دادگاه می کشید. بیچاره صاحب بقالی دویست تومان را که نگرفت هیچ، باید خسارت شکستن شیشه ی ویترین مغازه اش را هم از جیبش می پرداخت.


شیر یکی از کولرهای مربوط به یکی از همسایه های ساختمان ما مدام توسط همسایه و یا همسایه های دیگر بسته می شد و او هم هربار با داد و فریاد و فحش و فضیحت و نفرین و تهدید به عمل متقابل، می رفت و شیر را باز می کرد. آخر الامر معلوم شد شلنگ کولرش سوراخ است و آخر شب که فشار آب زیاد می شود آب به شدت به بیرون فوران می کند! اما اگر علت بستن شیر کولر او بر خودش معلوم نمی شد، معلوم نیست در انتقامجویی چه نقشه هایی بر سر داشته که می خواسته عملی کند.


مسافر طی یک اشتباه و یا به عمد، کرایه ی راننده ی تاکسی را که هفتصد تومان می شد با سه سکه پرداخت کرده بود که یکی از سکه ها به جای صد تومان، پنج تومانی بوده و راننده هم که گویا این اتفاق برای چندمین بار برایش تکرار شده بود و اینکار را عمدی می دانست، سکه ی پنج تومانی را به طرف مسافر پرتاب کرد و متعاقبش فحاشی کرده و گلاویز شدند و کتک کاری کردند.


یکی از بچه محل ها که با هم سلام و علیک داریم از اهالی و کسبه ی محل، سراغ صاحب ماشینی را می گرفت که مقابل خانه ی او پارک کرده بود، کسی صاحب ماشین را نمی شناخت. او مجبور بود تاکسی خود را بر خلاف معمول، جای دیگری پارک کند. با همه وعده کرد که اگر صاحب این ماشین تا غروب نیاید و ماشینش را نبرد، دو آینه بغل این ماشین را خرد و خاکشیر کند. صاحب ماشین نیامد و او هم وعده ی از قبل داده شده اش را عملی کرد.


نزاع و درگیری خیابانی

دو جوان راننده بر سر نحوه ی رانندگی، با هم کل انداخته و ابتدا با سرعت به تعقیب و گریز هم پرداختند و دست آخر با هم تصادف کردند و به جای زنگ زدن به پلیس راهنمایی و رانندگی، به دوستان خود زنگ زدند و کارشان به نزاع دسته جمعی دو گروه از دوستان، از هر دو طرف و چوب کشی و چاقو کشی ختم شد. چندین پلیس به محل اعزام شدند و تعدادی بازداشت شدند.


آرایشگری با مغازه ی زیرپله ای که سابقه شرارت و زندان داشت با چند تن از اوباش محله ای پایین تر دعوا کرده بود و آنها هم با پوشاندن سر و صورت خود با قمه و قداره آمدند و شیشه ی مغازه اش را شکستند و در جستجوی او که متواری شده بود رفتند سراغ مغازه ی بزرگ سوپری که کنار آرایشگاه قرار داشت و وقتی با اعتراض صاحب مغازه روبرو شدند، با قمه و قداره ترازویش را شکستند و مغازه اش را به هم ریختند. حتا به کیوسک تلفن سر چهار راه هم رحم نکردند و شیشه هایش را خرد کردند. چندین روز پلیس در رفت و آمد و تهیه ی گزارش و پیدا کردن عوامل ناامنی بود. بگذریم از آرایشگر که خود راسا در پی حل پرونده برآمد و دور از چشم قانون و پلیس، نزاع و درگیری برای چند هفته ادامه داشت!


می شد این نوشته را با ذکر مثالهای بیشتری همچنان ادامه داد و حتما شما هم مواردی را سراغ دارید که به این مطلب اضافه کنید. مقصر هر مثال و دلیل و بهانه ی هر درگیری مهم نیست، گمانه زنی هایی می توان کرد. اما دلیل بروز این پرخاشگری، آن هم در این سطح گسترده مطرح است، که اهم آن را، گذار از جامعه ی سنتی به مدرن، افزایش در شکاف فاحش فاصله ی طبقاتی و وجود فساد اقتصادی و تورم، گرانی، بیکاری - ناکارآمدی پلیس و محاکم، در رسیدگی سریع و صحیح به پرونده ها برشمرده اند.+

نتیجه اینکه خشونتی که وجود دارد و روز به روز نیز بر دامنه ی آن افزوده می شود، اگر بیش از این، نهادینه و فراگیر شده و گسترش پیدا کند، عواقب بدفرجامی را بر جامعه ی ما تحمیل خواهد کرد. این خشونت امنیت را نشانه گرفته، که نیاز اساسی یک جامعه است و بالقوه می تواند آنرا بطور کلی از میان برده و جامعه را با هرج و مرج روبرو سازد و تاسف آور اینکه نشانه ای دال بر بررسی راههایی برای مهار و درمان خشونت و زدودن پرخاشگری در جامعه، از سوی هیچیک از ادارات مسئول و نهادهای ذیربط و متولیان امر، نمود عینی و ملموس ندارد، شاید بتوان با آسیب شناسی و کار کارشناسی از سوی جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی و اتخاذ تدابیری عملی و کاربردی، جلوی وقوع اتفاقات مشابه با هر کدام از این مثالها را گرفته و راههای ایجاد ناامنی را به کلی بست.

نظرات 11 + ارسال نظر
درویش چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت 20:52

با سلام وعرض ادب مجدد،در جواب بزرگ منشی که فرموده بودید خواستم عرض کنم اینجانب وبلاگ ندارم ولی به زحمات آن واقفم و این لذت شاگردی وکسب فیض در حضور استادانم را بیشتر می پسندم .باز هم از لطف وبزرگواری شما سپاسگزارم.

سلام و بازم ممنونم
آقا تو رو خدا با من یکی کمی راحت باشید. استادم کجا بود قربانت برم؟ من یکی مخلص شما هستم و خواهش می کنم این القاب رو به من نبندید

همطاف یلنیز چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت 18:15 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
10
و درخواست جایزه
.
خشم
تظاهر احساس ناامنی است
خشم خود را در عشق و بخشش حل کنید
(حکمت تائو) tao

سلام و سلام و صد تا سلام
بععععله؟! جایزه برای 10؟
این کاملا درست. اما حکمت های تائو نفرموده که اگر چشمه ی عشق و بخشش در حال خشکیدن بود باید چکار کنیم؟

sara چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت 01:47

سلام...

ممنون از طرح این موضوع مهم ...

چند سال قبل در وبلاگم مطلبی تقریبا مشابه نوشته بودم :

http://1darbedar.blogfa.com/post-129.aspx

چون واقعا این کم تحملی و خشونت طلبی را بین جوانان به وضوح لمس کردم....
مطلب لینکی که گذاشتید هم برام خیلی جالب بود ... چندین نکته قابل توجه داشت که برخی اش متاسفانه مایه ابروریزی ایران و ایرانی بود!!
امیدوارم هرکس از خودش شروع کنه و ... استانه تحملش رو افزایش بده .... تا به نتیجه برسیم....

سلام
سلام با وارد کردن نشانی مطلب شما این ارور رو داد:

500 - Internal server error.
There is a problem with the resource you are looking for, and it cannot be displayed.
خلاصه نتونستم بخونمش.
وقتی خود مسئولان امنیتی و انتظامی و قضایی هم امروز به افزایش جرم و خشونت معترفند، ما مردم که در بطن جامعه هستیم و به عینه با این خشونت ها و پرخاشگری ها از نزدیک درگیریم مطمئنا باید زودتر از آنها هم بفهمیم.
توی جامعه ی ناامن و پرخاشگر این توصیه ساده نیست. امثال مهاتما گاندی نادرند

درویش سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 22:05

باسلام وخسته نباشیدبرادر دانا وبزرگوار... بازهم مثل همیشه مطلبتون رو خوندم ولذت بردم همرمان باخوندن قسمت اول متن ، داشتم نظرم رو راجع به دلایل این ناهنجاریها ، درذهنم مرور میکردم که بعد از فارغ شدن ازخوندن تمام مطلب ، بنویسم ولی با خوندن قسمت پایانی مطلب ، دیدم چقدر زیبا وکامل علت های ناهنجاریهارو بیان کرده اید درود بر شما وخسته نباشید.

سلام آقای درویش
خجالتم ندید قربان
خوشحالم که همه اینجا راجع به مسائل عمده لااقل، یک اتفاق نظر کلی دارم و خدا رو شکر
خواستم بپرسم شما احیانا وبلاگ ندارید تا ما هم برای عرض ادب خدمت برسیم؟ ممنونم از اینکه هستید و می خونید و نظرتون رو هم می نویسید

ناهید سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 19:37

سلام
یه زمانی ملت ما به تمدن و مهمان نوازی و محبت معروف بودند و حالا هم به پرخاشگری و دزدی و نزاع و جنگ و جدل و...
رسانه ها به خصوص صدا و سیما نقش موثری در بهبود فرهنگ و ایجاد محبت و عشق در خانواده ها دارند که متاسفانه این نقش را به درستی ایفا نمی کنند ، وقتی تو سریالی از دعوای زن و شوهر تا نزاع خیابونی را در حد وسیع و طولانی و پر رنگ نشان می دهند ، از مردم بیچاره چه انتظاری می توان داشت ؟ به خصوص که در همین رسانه موسیقی و هنر هم برای تلطیف روح مخاطب متاسفانه در حاشیه قرار گرفته است ...
همین لحظه که دارم براتون کامنت میذارم در همسایگی ما مادری سر بچه ی چهار ساله ش چنان داد می زنه که من با فاصله ی تقریبا 30 متر جیغ بنفش او را به راحتی می شنوم شما فکر می کنید در آینده بازتاب رفتار این کودک در جامعه چگونه خواهد بود ؟!
حرف بسیار است داداش عزیز ...
ممنون از پست پر محتوا و تامل برانگیزتون

سلام
حضرت علی علیه السلام فرموده که که مردم به امراء و حاکمانشان شبیه تر هستند تا به پدران و مادران خود.
اگر مردم صلح و صفا ببینند آرروم میشند و با آرامش زندگی می کنند. الان که فکرش رو می کنم می بینم که شاید یکی از دلایل دور شدن ما از اصالتهای فرهنگی و دینی اختلافات بارز مقامات مملکتی باشه. وقتی میان مسئولان مملکتی ما این همه نزاع و درگیری و بحث و اختلاف هست و مدام هم برای از میدون به در کردن هم، این همه انگ و تهمت و افترا و برچسب بچسبونند و گاهی هم نیروهای خودسر و بی قانونی در نهایت وضوح اتفاق می افته و این اختلافات و درگیری ها هم توی تلویزیون و رادیو و روزنامه و همه جا مدام تکرار میشه خب اثر بخشی خودش رو یکجا به نمایش می گذاره.
خود اعدامهایی که توی خیابانها و در معرض نگاه عموم مردم انجام می شد موثر میتونه باشه.
یا خود اخبار ما که جز جنگ و خونریزی و کشت و کشتار خبری پخش نمی کنه انگار که همه ی عالم دارند همدیگرو می کشند و می درند. فیلمها و سریالها همه بکش بکش هستند حتا کارتون ها و شخصیتهای کارتونی از هاچ زنبور عسل و خانواده ی دکتر ارنست رسیده به این کارتونهایی که داداش شنگ از شخصیتها و عروسکهای مورد پسند بچه های امروز، توی پستی مفصلا نوشت. خب مسلما اینا در مجموع اثرات مخرب خودشون رو یکجایی نشون میده
ممنونم از کامنتتون که دوباره منو به فکر واداشت و واقعا ببخشید که دو سه مطلب پشت سر هم ناراحت کننده بود

یادخاطرات سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 14:30

سلام
در حوادثی که بوجود میاید.نداشتن صبر واینکه میخواهند

سریع واکنش نشان دهند. در نتیجه درگیری بوجود می اید.

قبلا اگر در جایی درگیری بوجود میامد جند نفر میانجیگری میکردند. اما حالا مردم جرات اینکار راندارند چون امکان دارد خودشان قربانی شوند.

حتا در جایی خواندم جوانی گفته بود چون دوستم چپ چپ نگاهم کرد اورا به قتل رساندم.

اما نتیجه اینکه زود پشیمان میشوند .اما چه سود وقتی خانواده ا ی فرزند یا سرپرست خودرا از دست میدهد

ودر حقیقت چندین خانواده درگیر مصیبت ومشکلات می شوند.

سلام
به نظرم اونوقتی که روح الله داداشی قهرمان و از مردان آهنین به وسیله ی یک چاقوی ناقابل و با اون نحو کشته شد دیگه کسی جرات نمی کنه دعوا کنه مگر اینکه با خودش چاقو به همراه داشته باشه. الان از لوازم ضروری توی کیف خانمها لوازم آرایش نیست بلکه اسپری فلفل و شوکر و این چیزا رو میذارند توی کیفشون
خب عاقبت هر عصبانیت و دعوایی پشیمانیه اما وقتی زیادی پیش رفت و منجر به حوادثی خونبار شد این پشیمانی هم سودی نداره

مریم سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 13:21

به خاطر تلطیف فضا این خبر رو بخونید تا یک کم حالتون خوب بشه
عصرایران - بهروز بهزادی روزنامه نگار در صفحه فیسبوک خود نوشت:
پنجشنبه در ساعت 11 شب سگی را دیدم که می خواست از عرض یکی از خیابان های شمالی شهر. در یک چهار راه فرعی عبور کند و نمی توانست، هر بار جلو می آمد ماشینی سر می رسید و سگ ناچار عقب می رفت.
من با ماشینم در آن چهار راه ناظر این حرکت بودم و دلم برای سگ بیچاره می سوخت. تا اینکه با صحنه ی جالبی رو به رو شدم. یکی از دو پلیس راهنمایی و رانندگی حاضر در چهار راه چراغ را قرمز کرد و پلیس دیگر سگ را به آنسوی چهار راه مشایعت کرد.
برای من دیدن این صحنه بسیار جالب بود و فهمیدم که ملت ایران خود راه توسعه یافتگی را برگزیده است. در ضمن به این دلیل نشانی دقیق ندادم که نگران بودم شاید کسانی با طرز تفکری متفاوت که در شهر سگ کشی می کنند، متعرض این دو پلیس شوند. دیگر اینکه امیدوارم این نوشته من را آن دو پلیس بخوانند و بدانند کسانی هستند که کار آن ها را می ستایند.

من قبلا سر زمین حتا از نزدیک شدن به سگها چندشم می شد اما وقتی فهمیدم چه حیوانات خونگرم مهربان و دوست داشتنی هستند و چندبار با خودم از تهران آشغال گوشت و آشغال مرغ گرفتم و بردم و بهشون دادم، نسبت به هم دوستی و موانست عجیبی پیدا کردیم که اگر باور کنید باید بگم حتا دلم براشون تنگ می شه آخه وقتی میرم سر زمین نمی دونید که چه واکنش هیجان انگیزی از خودشون بروز میدند و چقدر ابراز خوشحالی می کنند. و هربار که صبح ها که از خواب بیدار میشم و میرم بیرون، هر کجا برم دنبالم راه می افتند و قدم به قدم باهام میاند.
من حتا برسی خریدم و گاهی دست کش دستم می کنم و می نشینم و موی سرتاسر بدنشون رو برس می کشم و به عینه می بینم که چه حالی می کنند
ممنونم از نقل مطلب خوبتون

مریم سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 13:17

سلام
اینم دومین مستند نویسی
همه روزه ، همه مون شاهد چنین اتفاقاتی هستیم . اگه یادتون باشه من چند وقت پیش از دعوای دو همسایه نوشتم که این دعوا منجر به سکته و مرگ هر دونفرشون شد .
چند سال پیش هم تو محله ی ما ،دو تا برادر سر هیچ و پوچ تو خونه حرفشون شده بود .مادرشون کارد آورده بوده تا برای پسراش هندوانه قاچ کنه ، یکی از برادرها کارد رو برداشته و کرده تو قلب برادر دیگه . یعنی الکی الکی یکی از برادرها کشته شد .
متاسفانه آستانه ی تحمل مردم پایین آمده و مشکلات و معضلات جامعه ، این مسئله رو تشدید می کنه

سلام
با اشلی که جناب شنگ ارائه کرد این مستند نویسی محسوب نمیشه ها! احتمالا میشه اسمش رو تهیه گزارش گذاشت
حالا ان شاءالله یک گزارش مستند در قد و قواره ی نوشته ایشون می نویسم.
بله قبلا توی صفحه ی حوادث باید می گشتی تا یک سوژه پیدا کنی اما الان این صفحه پر شده از این قبیل اتفاقات! مثلا ماجرای خفاش شب وقتی اتفاق افتاد چقدر گفت و گو و میز گرد گذاشتند تا روانشناسهایی که موضوع رو بررسی کردند اونو تحلیل کنند. و سواری های شخصی جمع شد و تاکسی های خطی راه افتاد و ...اما الان توی روز روشن و جلوی چشم مردم، خانمی رو به زور سوار ماشین می کنند و می برند و کسی حتا علتش رو بررسی نمی کنه

شنگین کلک سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 12:23 http://shang.blogsky.com

سلام مجدد
متاسفانه همینطور است و من نیز درسالهای اخیر شاهد افزایش این درگیری ها بوده ام .یک دوستی در دادگستری داشتیم که میگفت همیشه آمار شکایات و زدوخوردهادر تابستان بیشتراست مخصوصاً سالهایی که ماه رمضان نیز به تابستان می افتد .
به هرحال انسان موجودیست که غیر از تفکر و عقل و منطق بطور ناخود آگاه تحت تاثیر غرایز و مواد شیمیایی و هورمونی بدن فیزیکی اش نیز هست و هنگامی که تحت فشارهای متعدد قرارمیگیرد آمادگی بسیاری برای پرخاشگری و خشونت پیدا می کند حتماشنیده اید که میگویند مواظب حیوان گرسنه باشید یا مثلا می گویند اگر حیوان درنده شکمش سیرباشد
کمتر اتفاق می افتد که حمله کند مگر اینکه او را تحریک کنند
هدف از بیان این مطالب دست گذاشتن برروی خصوصیات حیوانی انسانها نیست تنها اشاره به این بعد از خصوصیات است که در بین همه موجودات زنده وجوددارد و وقتی افراد یک جامعه تحت انواع فشارهای روزافزون قرارمی گیرند اعم از
فاصله ی طبقاتی و فساد اقتصادی و تورم، گرانی، بیکاری و ناکارآمدی پلیس و محاکم بخوبی روشن است که آستانه تحمل
و منطق افراد کاهش یافته و با کوچکترین فشاری به انفجار
می انجامند . و این فشاریست که هرروزه بر اکثریت اقشار جامعه ما تحمیل میشود حال باتوجه به فرهنگ و صبرو تحمل
یا بعضاً سوپاپ های اطمینانی افراد بسته به فراخور حال خود
تاحدی دربرابر این انفجار مقاومت می کنند اما برای اصلاح این
وضعیت باید علل اصلی فشارهارا شناسایی و برطرف کرد
شاید یک فرد بافرهنگ بالا آستانه تحمل بالاتری داشته باشد
یا کلاً چنین رفتارهای خشونت آمیزی ازخود بروزندهد اما مسلم
است که اونیز تحت تاثیر این فشارها هست و با عدم بروز عکس العمل شاید منجر به اختلال در سلامتی یا روان خودگردد
و ممنون از لینک گزارش نخست نیوز البته من با قست آخر آن
چندان موافق نیستم یعنی همیشه هم فحاشی منجربه درگیری نمی شود و این تاحدودی هم بستگی به فرهنگ و آداب
و رسوم دارد مثلا در اصفهان رایج و مشهوراست که هنگام
دعوا می گویند :
یخه رو ول کون واسا اون وری جوب فحش بده فحش بسون
یعنی بصورت فیزیکی درگیر نشو و یقه را رها کن آن طرف
جوی بایست و فقط فحش بده و فحش بشنو . خوب اینطوری
نه لباس کسی آسیب می بینه و نه آسیبی به فردی می رسه
فقط قدری کلمات کم ارزش ردوبدل میشود و قائله ختم به خیر
می گردد .

سلام
تا چند سال قبل که از افتخارات متولیان کشور ما این بود که پرونده های کلانتری ها و دادگاه ها در روزهای ماه مبارک به حد چشمگیری پایین میاد چون مردم خداجوی ما در ماه مبارک رمضان به علت اینکه روزه هستند سعی می کنند کمتر گناه بکنند و الان چقدر ملاکها و معیارها و رفتار مردم عوض شده.
حتا یکی از افتخارات ما محکم بودن نظام خانواده محسوب می شد و می گفتند در غرب نظام خانواده سسته و از هم پاشیده است و حالا خودمون توی طلاق در جهان مقام بزرگی کسب کردیم و از این نظر چهارمیم
هر چند خشونت کلامی از مظاهر بارز خشونت رفتاریه و حتا اونو فراگیرتر و خطرناکتر میدونند اما انگار اصفهانی ها، به خاطر صرفه جویی اقتصادی ترجیح دادند دکمه ای کنده نشه و پیرهنی پاره نشه و فقط به هم فحش بدند و فحش بستونند

عبدالحسین فاطمی سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 12:10

سلام
بیشترین پرونده های قضایی در شهر من مربوط به نزاع و بیشترین این نزاع ها سر نحوه رانندگی است .بعد از ان سرقت و ...

به قول شما خود این نزاع ها جای بحث دارند ولی بیشتر باید دنبال علل و خشکاندن ریشه های آن بود ... اما چه کسی ؟
وقتی فرهنگ " به من چه " پدر این کشور را در اورده است ؟!

سلام
یک برنامه ی مستندی داشت بررسی می کرد که چرا وقتی ما پشت فرمان ماشین می نشینیم، ستیزه جو و پرخاشگر میشیم و اهل رقابت؟! این خصیصه انگار، رسوب کرده از خوی غریزی ماست که باید با آموزش های اکتسابی اونو به کنار بزنیم و یا مهار کنیم.
اما واقعا کسی نیست که دلایل و راههای مبارزه با این خشونت طلبی و پرخاشگری رو بررسی کنه و براش درمانی پیدا کنه.
اینجا توی ادارات هم همکار کار همکار خودش رو انجام نمیده و میگه به من چه! چه برسه که بهش مربوط نباشه دیگه جوابم نمیده که پس به کی مربوطه؟
اتفاقا امروز مطلبی خوندم که به نظرم خیلی جالب بود:
معاون رییس قوه‌قضاییه در دیدار رئیس سازمان بازرسی دانمارک
نرخ رشد جرایم در سال‌های اخیر نگران کننده است
http://www.tabnak.ir/fa/news/497368
انگار اونم به پیشنویس این مطلب دسترسی داشته! چون دقیقا همین حرفها رو گفته و البته مسئول دانمارکی راه کارهای خوبی براش ذکر کرده

شنگین کلک سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 12:01 http://shang.blogsky.com

سلام
و فعلاً فقط
ط ن ب
را ازآن خودمان بکنیم تا برگردم

سلام
کسب با افتخار تمام مدالها مبارکتون باشه

انگار اینبار رقابت مثل المپیک تنگ و نفسگیر بوده یا شما پشت در منتظر نشسته بودی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد